یلدا
تا نهان سازم از تو بار دگر
راز این خاطر پریشان را
می کشم بر نگاه نازآلود
نرم و سنگین حجاب مژگان را
دل گرفتار خواهشی جانسوز
از خدا راه چاره می جویم
پارساوار در برابر تو
سخن از زهد و توبه می گویم
آه...هرگز گمان مبر که دلم
با زبانم رفیق و همراه است
هرچه گفتم دروغ بود،دروغ
کی تو را گفتم آنچه دلخواهست
تو برایم ترانه می خوانی
سخنت جذبه ای نهان دارد
گوئیا خوابم و ترانه تو
از جهانی دگر نشان دارد
شاید این را شنیده ای که زنان
در دل ((آری)) و ((نه)) به لب دارند
ضعف خود را عیان نمی سازند
رازدار و خموش و مکارند
آه،من هم زنم،زنی که دلش
در هوای تو می زند پر و بال
دوستت دارم ای خیال لطیف
دوستت دارم ای امید محال
(فروغ فرخزاد)
نوشته شده در پنج شنبه 92/5/31ساعت
1:7 عصر توسط نسیم بانو نظرات ( یک ) | |
آخرین مطالب
Design By : RoozGozar.com |